سمت دریا

جای دوری نمی روم با این سرگیجه های مدام روزانه دریا می تواند جای خوبی باشدقرص ماه را در آبی دریا هم می زنم...

سمت دریا

جای دوری نمی روم با این سرگیجه های مدام روزانه دریا می تواند جای خوبی باشدقرص ماه را در آبی دریا هم می زنم...

خلیج فارس

عذر این گربه سیاه

که پاهایش را مچاله کرده روی تنت بپذیر

چشم بر این نقشه دوخته

سلام ساعت خوب جغرافیا!

*****

چشم به آب می زنم

در رقص عود بندری

دشداشه تنت کرده اند

سفید ایستاده ای

به نقشه زل می زنی

به چشم سیاه گربه

به عصا وکتاب

به ساعت خوب جغرافیا

گربه بر این دشداشه چنگ می زند

از این روزها دور نمی روی

در نقشه خوب افتاده ای

گربه پاهایش را مچاله کرده روی تنت

از گودی چشمت ظرف آبی بر می دارد

 

 

یک صندلی مقابل درِیا

                                 

نمی شود شک نکرد

   باید چهره غلط اندازش را باور کرد؟؟

این صندلی به طرز مشکوکی مقابل دریاست

      دارد در گوش دریا چه زمزمه می کند؟

                          بی محابا روسری اش را کنار زده...

 

در این عصر شرجی زده

از سربازان پرتغالی هم خبری نیست

قلعه!

       خودش را در ته نقشه مچاله کرده است

خورشید!

          _ که دور از چشم جاشوان _

خودش را به آب انداخته

 

نمی شود از این صحنه گذشت

چقدر این روزها فیلم های صحنه دار را سانسور کرده ایم

این صندلی!

به چشم گرد شده موج شکنها هم بی اعتناست

         دارد بین شان چه می گذرد؟؟

         این روسری آبی روی دست باد چه می کند؟؟

مد آب از حدود نقشه گذشته است

زیر پای صندلی خالی می شود

         _ باید این صحنه را قلم گرفت _

در آب غوطه می خورند

                   آب از سر صندلی گذشته است ...

                                            

                                       **************

بله باد اشتباه کرده است

 

تو اشتباه نکرده ای

کف لیزاین ماشین « تویوتا » نشسته ای

شلال گیسوانت را به دست باد...

بله « باد» اشتباه کرده است

-         برای چه چنگ انداخته؟

این « شمط » را کنار زده

- دست خودش نبود

بیچاره فکر کرده

قاصدکهای شلال شمط

  روی تن صحرا نشسته اند

           هی وزیده بود

                    هی وزیده بود

حالا قبول می کنی « راننده » اشتباه نکرده است

موهای سیاه این «زن»

  با دامن سیاه  « آسفالت » مو نمی زند