عیدانه
هیچ چیز نمی تواند آمدنش را به تاخیر بیاندازد از در از دیوار از پنجره از سقف به حریمت خواهد آمد سلامی می کند وبی تعارف بر سفره ات می نشیند نان دیزی ات را می خورد و زبان شکر می گشاید...عید را می گویم نوروز را می گویم که از راه رسیده است می بینی اش که سلام می دهد ودست می تکاند...آرزو می کنم که مهمان نورسیده همیشه مهمان دلت شود...
« و( بله ای ) که . . . »
شناسنامه ها دم دست تان است
باد بزنید
( آقا دیر نمیکند )
این آدم ها برای کودکانشان
کلمه پوست بگیرند
دختران نو بالغ
زیر پلک همین آینه شمعدان
خواب بروند
( آقا دیر نمی کند )
از ( قاتق )
با شناورهای مجهول
خبری نیست
این سفره فقط برای شناسنامه های شماست
و ( بله ای ) که زیر دندانتان
پف کرده است
( آقا دیر نمی کند )
برای چیدن گل
یا هر چه که دوست دارید
از همین در پشتی
به بن بست می رسید
یادم نیست
شاید بار آخری بود
که از در پشتی
رفته بود گل بچیند
تازه تَََرک دوچرخه حبیب را
از پلکم بالا کشیده بودم
- بوق ممتد -
کجای این سطر بودی پسر ؟
امتحانت چه می شود ؟
- سطر آخر همین درس بودم : -
هما
دختری که
( بله ) را با دندان های شیری اش
بر سفره
قی کرد .
سلام دوست عزیز
ذهن زیبا به روز شد /
با متنی تحت عنوان « شش شخصیت در جستجوی یک مؤلف » و خبر چاپ کتاب جدیدم به روزم و منتظر نظرات شما... حتما سر بزنید!
کپک ها باید بمیرند
این خاک شور است .
سلام یدی خان
بابا یه سری هم به ما بزنی جای دوری نمی ره ها....
ممنون
سلام دوست عزیز.زیبا بود و دلنشین من که لذت بردم.دوست دارم نظرات شما را هم در مورد شعرم بدانم.تازه کارم و اول راه لطف می کنید اگر....
سلام سروده عمیق و زیبائی بود
موفق باشید