سمت دریا

جای دوری نمی روم با این سرگیجه های مدام روزانه دریا می تواند جای خوبی باشدقرص ماه را در آبی دریا هم می زنم...

سمت دریا

جای دوری نمی روم با این سرگیجه های مدام روزانه دریا می تواند جای خوبی باشدقرص ماه را در آبی دریا هم می زنم...

جزیره ذر حاشیه متن

پایت را از این ماجرا بگذار بیرون

بگذار از این دالان هوایی...

حلقه های دود روی موج شکن ها جابجا شوند

این جزیره که مزرعه نیست

با یک خط فرضی دو نیمش کنی

برایش یک حصار چوبی فرض بگیری

مترسکی برای تنهایی اش

و فکر شخم معدن گلک آرامت نگذارد

آقا!

اینجا یک جزیره متروکه در حاشیه یک متن کهنه است

سربازانی از حمام لطفعلی خان

سالهاست از معدن گلک

کلمه استخراج می کنند

صبح روز بعد

کلمه ها

می افتند بر زبانها

جاشوان البته با کمی بی رحمی

آنها را طعمه قلاب خود می گذارند

ودختران جزیره

به فکر استفاده قومی از این کلماتند

اینجا مزرعه نیست آقا

باید از این جزیره دست بردارید

بگذارید کلمات

سر زبانها باشد