از چاپ اولین مجموعه ام با عنوان ( یک صندلی مقابل دریا ) زمان زیادی نمی گذرد در این مدت بسیاری از دوستان نازنینم با ارسال نظرات و یاداشت های خودرا شرمنده ام کرده اند از جمله شاعر فرهیخته ودوست نازنینم « تیرداد راد » که نقد کاملی بر این مجموعه نوشته اند ضمن سپاس قلبی از این دوست بزرگوار شما عزیزان را به خواندن آن دعوت می کنم
صندلی رو به دریا
شهر جو نام کتاب را می گذارد یک صندلی مقابل دریا . یک صندلی در مقابل دریا ؟ ظاهر بر این است که مولف قصد تقابل دارد . صندلی که با تنها یک صندلی بودنش در مقابل تمام دریا می ایستد . مقابل تمام ِ بومیت دریا . حضور این صندلی در برابر عظمت دریا برای تقابل با آن همان قدر اغراق انگیز است که مولانا می گوید : داد جاروبی بدستم آن نگار / گفت زین دریا بر انگیزان غبار . شاعر در شعر هایش گاها سعی می کنم در مقابل دریای ایده ها ، افکار و بومیتش آلترناتیوی قرار دهد . اما شیوه زیست او ظاهرا پیروز بر تلاش های فوق است .
کتاب ِ یک صندلی مقابل ِ دریا یداله شهر جو قبل از هر چیز یاد آور بومی گرایی شاعر است . موتیف های شعر ی اش بیش از همه مربوط به بندر ، دریا ، آفتاب و ... هستند . به عنوان مثال دریا که به شکل های متفاوت در متن حاضر می شود :
" برای پیچاندن ماری جوانا می تواند کاغذ خوبی باشد
از رود های خروشان آن
شاید تنگ ِ آبی برداشت "
/ ... عراق – صفحه 10 / ...
" تو بی جهت به دریا را دور نزده ای یا دریا تو را
بی شک وقتی نشانده تو را میان ِ این همه آب و شناسنامه
( و اسم های سر گردان )
صفت طویل دریا و ... " / .... قشم اسکله بهمن - صفحه 14 / ...
" نمره بلیطش 555 است "
به موسا بندری ! / ...... صفحه 16 - / ...
" سهم من در همان لیوان ِ آبی ِ مایل به کلمه " / ... صفحه 19 - ...
و ...
در واقع کمتر یافت می شود سطری که رد پای آب و آبی و دریا و ... در آن پیدا نباشد . رنگ و بوی بومیت در دفتر شعر مورد نظر به اشکل مختلف نمود پیدا می کند . حضور کلمات بومی گاهن پر رنگ می شود : شمط ، شلال ، و ... معضلات منطقه ای ، قاچاق و هر ان چیزی که باعث می شود دندان یک زن روی آسفالت خیابان بریزد . شعر چتر باز ها نمونه ای از این مورد است .
شهر جو اصولا در شعر هایش تلاش زیادی برای ان دارد که بتواند به زبان روز خودش را برساند . در واقع تلاش شهر جو برای آن است که بتواند شاعری به روز باشد . از این رو برای به روز شدن کلمات ِ امروزی را سعی می کند در متن وارد سازد . اصولا باید به این نکته توجه کرد که به روز بودن نه در کلمات که در کنار ِ اندیشه به روز شده شکل می گیرد .
" صندلی و کتاب را کنار می گذاری
خیابان ِ طویل از مقابلت می گریزد
با آسمان خراش هایی که همیشه فکر کرده ای
کجای این آسمان را خراشیده اند " / این پنجره که کنار برود – صفحه 8 ... /
اما شهر جو گاها در این اندیشه به هرز می رود ، یا بعبارتی اسیر ِ متن می شود .
اگر فرض کنیم که زبان هدف نیست و ابزار است . آنگاه باید پذیرفت گاهی شهرجو هدف بودن را به ابزار بودن ترجیح می دهد . در چند سطر پایین اطلاع دادن ی ( موضوع رود ) شکلی تصنعی به خود می گیرد :
" اصلا حرف این شاعت و شمارش اصلا حرف این ساعت و شمارش معکوس و زمین های نا هموار
چیز های بی موردیست
موضوع ( رود ) را باید به مقا مات ِ بالاتر گزارش کرد . "
/ عراق – صفحه 11 - /
گاه دیده می شود شهرجو عناصری را از خارج متن به درون متن خود می کشد . اغلب در این موارد شهر جو مناسب عمل می کند . دو اثر را مقایسه می کنیم .
در شعر زیر تناسبات ِ میان متنی رعایت شده و مشکل خاصی در متن دیده نمی شود و لذا نیاز به بسط متن نمی بینم . همه چیز مشخص است .
" سر سره ای که چشمها را سر می دهد روی علف ها / به همین راحتی / ( لولیان شیرین کار شهر آشوب /
...
نه سراغ شراب سرخ
-سرخ یعنی رنگ روژلب دختری ... / پارک شیراز صفحه 34 - /
حضور لورکا در نیز در شعر زیر در متن خوش نشسته است . اما گاها به زیاده توضیح می رسد . وقتی نام لورکا در متن می آید . درست راس ساعت 5 عصر کفایت می کند . یا ساعت پنج عصر را کش رفته ام نیز به همین صورت .
"
از پلک خواب رفته لورکا
ساعت پنج عصر را کش رفته ام
درست ساعت پنج عصر
( کلمات زیر دندانتان صدا می دهد ! )
( خانم هنوز پشت خطید ؟ ) / اشتباه گرفته اید – صفحه 12 ... /
البته با کمی ویرایش همین چند سطر می توانست بهتر ظاهر شود . در سطر اول می توان کلمه رفته را برداشت . حال می توان خواند " از پلک ِ خواب ِ لورکا / ساعت پنج عصر را کش رفته ام " .
به عقیده من " قرار این ماجرا " نیز از شعر های خوب دفتر موجود باشد . خط روایت این بار طبیعی تر . زبان صمیمی تر است . اگر چه سطر هایی هستند که به متن لطمه می زنند . اما حضور تشخیص های مناسب و مرتبط شدگی آنها در متن به عنوان جزیی از بافت متن به قوت ان کمک می کند .
" خورشید به احترام ِ عینگ ی آفتابی
ایستاده ادامه قصه را تماشا می کند "
و البته وقتی ادامه قصه کف ِ خیابان پهن می شود . آب از آب تکان نمی خورد . مخاطب از کنار جسد به آرامی می گذرد تا به شعر بعدی برسد . در واقع متن مخاطب را آرام می کند و نمی گذارد افسرده از متن عبور کند . جالب است . شهر جو در این متن نشان داد که می تواند از شاعران خوب در آینده ادبیات باشد . و شاعری است که می تواند جای خود را بیش از اکنون در ادبیات باز کند . دستمایه طنز در آثار او نشان از درک ِ درونی او از مولفه های امروزیست . اگر چه گاها در پردازش آنها ممکن است به کلیشه برسد . " 5 شعر کوتاه " در صفجه هجده مجموعه حاضر نیز شعر جالبی است . که درباره ان مطلب زیاد می توان نوشت . لیکن آنرا برای همزیستی بیشتر ِ مخاطبان با دفتر شعر شهرجو به عهده ی خود خوانندگان می گذارم .
یا علی - تیرداد راد – 15/ 4 / 85
سلام دوست عزیز
وبتون زیباست و برای کسانی که به ادبیات علاقه مندند واقعا مفیده.
موفق و برقرار باشید
سیه چشمی به کار عشق استاد
درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد.........
سلام یدالله
کجایی عزیز
سری به ما نمی زنی
دایی جان ! لینکت کردم
خواستی لینک بدی
روح الله محمدی(ارتش دریدا)
منتظرتم
با عشق و ارادت
مانی
سلام
باور بکن موکشن به روز بکنی !
با چوک سیا + دخت سفید = ؟! به روزم/
در من
دغدغه ی زنی ست-
با خیال کوچ
سلام
من به روزم. لطفا
سلام هرمزگانی عزیز
وبلاگ بستک(جهانگیریه امروز) به روز شد.
از وبلاگ بستک (جهانگیریه امروز) دیدن فرمایید و نظرات خود را اعلام فرمایید.
ما به این اعتقاد داریم که:
نظرات شما راهگشای ماست.
خوبی یدالله جان
چرا روز نمی شی
منو هم به خون نمی کنی
نویسا شو
سلام
ممنون از حضورتون
حوا به روز شد ومنتظر نظرات شما ست
موفق باشید
تا بعد
بعد از مدت ها سلام ممنون از لطفت خیلی وقت پیش ادرسم زا بزایت ای میل کزدم گویا نرسیده
ادرس من رضوانشهر صندوق پستی من: ۱۱۴۹ـ۴۳۸۴۱
سلام
متن خوبی بود بر نوشته شما یک صندلی در مقابل دریا
امید که همواره موفق وشاد باشید
خیلی مایل بودم وارد بحث شما بشوم و ببینم اونورِ سرزمین تاریخی ما که به همه چیزش بخصوص ادبیاتش دل بستهایم چه خبراست. همان اوّلِ کار نا امید شدم. انگار که موج تخریب زبان به آنجا هم سرایت کرده. این گاهنهای شما مرا میکشد. گاه فارسی است چرا عربیاش میکنید؟ چه اصراری دارید چیزهای قشنگ را زشت کنید؟ از کی کلمات فارسی با تنوین عربی مصرف شدهاند. اینهم مثل خلیج عربی است؟!! شما دیگر چرا؟